دانلود کتاب فضیلت های ناچیز اثر ناتالیا گینزبورگ
كتاب فضيلت هاى ناچيز – می گویند هرکسی باید پنجره ای داشته باشد و سنگی. که بیاید بنشیند به صبوری سنگ اش از دریچه ی پنجره اش بگوید. حالا اگر سنگ صبورت آتشفشان سال ها درد نهان باشد و همه را نگه دارد برای آن یکی سنگ، چه می شود؟ خیلی چیزها. مثلن می شود نمایشی که بازیگرهاش مدام میان باور و تردید قدم می زنند. تند می روند، آهسته می کنند و افتان و خیزان انتظار می کشند. در زمینی که همه در حال انتظار روزهای خوب و خوب شدن روزها هستند. آدم های ساده ای که پیچیدگی آنچه می پندارند را تصور ندارند و می زنند به دل ماجرا. دست آخر از نفس می اندازد دیده هاشان. عین خواندن نوشته های ناتالیا گینزبورگ که لذت کشف باور را دارد. آدم های داستان های گینزبورگ از دل همین باورها بیرون آمده اند. از همین فضیلت ها و دوری باورها از پندار آدم ها. که بخواهی، نخواهی بعضی هاشان می آیند گاهی به پنجره ات سنگ هم می زنند و می ایستند به تماشای خرده های شیشه ای که با پندارت آهسته آهسته ساخته ای. به همین سادگی .
-«کسی که یک بار رنج کشیده است، تجربه ی درد را هرگز فراموش نمیکند. کسی که ویرانی خانهها را دیده است به وضوح کامل میداند که گلدانهای گل، تابلوها و دیوارهای سفید، اشیایی ناپایدارند. خوب میداند خانه از چه چیز ساخته شده است. یک خانه از آجر و گچ ساخته شده است و میتواند فرو ریزد. یک خانه خیلی محکم نیست. در پس گلدانهای آرام گل، پشت قوریهای چای، فرشها، کف اتاقها که با موم برق افتاده است، چهره ی دیگر واقعی خانه است. چهره ی بیرحم خانه ی ویران شده.
دیگر از این جنگ سر بر نخواهیم آورد. بیهوده است. دیگر آدمهای آرامی نخواهیم بود. آدمهایی که فکر کنند، مطالعه کنند و زندگیشان را در صلح بسازند. ببینید بر سر خانهمان چه آمده است. ببینید بر سر ما چه آمده است. هرگز آدمهای آسودهای نخواهیم بود. واقعیت را در حساس ترین حالتش شناختهایم. دیگر از آن احساس انزجار نمیکنیم… و آدمهایی هستیم، دیگر بدون اشک. آن چیزی که والدینمان را به جنب و جوش وا میداشت اصلاً ما را به جنب و جوش وا نمیدارد. والدین ما و مردم پیر تر از ما، ما را به خاطر روشی که برای بزرگ کردن بچهها داریم سرزنش میکنند. دوست دارند که به بچههامان دروغ بگوییم. همانطور که آنان به ما دروغ میگفتند. دوست دارند که بچههامان با عروسکهای پارچهای در اتاقهای زیبای صورتی رنگ، با درختچهها و خرگوشهای نقاشی شده بر دیوار سرگرم شوند. دوست دارند که تخیل آنان را با پردهها و دروغها احاطه کنیم. واقعیت را در جوهره ی راستینش به دقت از آنها پنهان کنیم. اما ما نمیتوانیم چنین کنیم. نمیتوانیم این کار را با بچههایی کنیم که نیمه شب بیدارشان کردهایم و به حالت تشنج در تاریکی لباسشان پوشاندهایم تا فرار کنیم یا پنهان کنیم؛ چونکه آژیر خطر، آسمان را میدرید. نمیتوانیم این کار را با بچههایی کنیم که ترس را دیدهاند و وحشت را در چهرههامان. نمیتوانیم برای بچهها تعریف کنیم که آنها را در کلمهها پیدا کردهایم و یا اینکه وقتی کسی میمیرد بگوییم که به سفری طولانی رفته است.
عنوان:کتاب فضیلت های ناچیز
نویسنده: ناتالیا گینزبورگ
تعداد صفحات: ۱۳۴
زبان: فارسی