دانلود رمان آخرین آرزوی مادر
مادرم همیشه میگفت”اگه با عشق و محبت شیرینی بپزی، لبخند رو به لب مردم هدیه میدی.” مادر همیشه با لبخند شیرینی میپخت، هیچوقت یادم نمیره، هر وقت کیک یا دیس شیرینیها رو از داخل فر بیرون میآورد چنان ذوق زده میشد که انگار کار اولشه .اون زن کدبانو و مهربونی بود، همیشه یکی از آرزوهاش ساختن یه خونه از کیک و شیرینی بود .دوست داشت حتی اگر شده، به عنوان آخرین آرزوی زندگیش برآورده بشه .مادر زود از بین ما رفت، حتی فرصت نکرد آخرین آرزوش یعنی ساختن یه خونه از کیک و شیرینی را برآورده کنه …هی خدا… خانم رحمانی :نارگـل! وای باز هم خانم رحمانی جیغ زد. -بله خانم رحمانی؟ اومـدم
مشخصات فایل:
عنوان: رمان آخرین آرزوی مادر
نویسنده: Fatima Eqb
تعداد صفحات: ۱۷۵
زبان: فارسی