کتاب بخار سرد
کتاب بخار سرد خیلی آقایی . لب هاش روی پیشونیم نشست : -خیلی خانومی . لبخند زدم … و من جواب این سوال رو میگرفتم … -چرا هیچ وقت نگفتی دوستم داری ؟ با لبخند نگاهم کرد … فقط نگاهم [...]
کتاب بخار سرد خیلی آقایی . لب هاش روی پیشونیم نشست : -خیلی خانومی . لبخند زدم … و من جواب این سوال رو میگرفتم … -چرا هیچ وقت نگفتی دوستم داری ؟ با لبخند نگاهم کرد … فقط نگاهم [...]