کتاب شب سراب از ناهید ا.پژواک
سلام
– به به سلااام پسر گلم چطوري؟
– بيست گرفتم حاج آقا
خط كشم كه ورقه ام را مثل پرچم بر بالاي آن چسبانده بودم پايين آوردم و جلوي چشم حاج آقا محسن گرفتم.
– بارك االله پسر خوب، چه درسي را بيست گرفتي؟ املا را؟
– نه حاج آقا.
– حساب را؟
– نه حاج آقا
ین کتاب با اقتباس از کتاب بامداد خمار توسط مولف به جهت اینکه احساس مینمود حرفهایی از رحیم ناگفته مانده و محبوبه تنها به قاضی رفته است، نگاشته شده است.» در قسمتی از متن کتاب آمده است: «خدایا همه چیز را میشود تحمل کرد جز این را که محبوب بلایی سر خودش بیاورد درست اوضاع خیلی خیلی بدتر از آنی بود که من تصور میکردم اما نمیدانم چرا دلم کمی آرام گرفته بود احساس اینکه محبوب هم مقابله به مثل کرده بود گویی دلم را راضی می کرد من میدانم بد کردم می دانم دیوانگی کردم میدانم خطا کردم اما او هم بی گناه نیست اگر معصوم مانده بود اگر برعکس من نجابت کرده بود اگر میآمدیم و میدیدیم مظلوم و مغموم نشسته صورتش باد کرده چشم هایش متورم و اشک آلود است آن موقع تحمل این مصیبت صد چندان برای من مشکلتر بود حالا هر دو در یک کفه قرار گرفتیم حتی من فکر میکنم کفه او سنگین تر است چون من مطمین هستم اگر عرق نخورده بودم امکان نداشت چنین خطایی بکنم
مشخصات فایل:
عنوان: کتاب شب سراب
مولفین: ناهيد ا. پژواک
تعداد صفحات: ۴۷۸
زبان: فارسی