دانلود کتاب ارباب تاریکی اثر اطلس
همزمان با استاد نگاهم را از بدن بیمار گرفتم و حرکتی به گردنم دادم.
-مجیدی و قارضی بمونند ادامه رو انجام بدن، نامدار تو میتونی بری.
مطیعانه سر تکان دادم و همراه استاد از اتاق عمل خارج شدیم در سکوت ماسک و دستکش را در آوردم و دستهایم را
شستم نگاه های گاه و بیگاه دکتر را روی خودم احساس می کردم اما چیزی نگفتم.
-چته نامدار؟ امروز ساکت بودی؟
از فکر و خیال خودم بیرون آمدم و نگاهم را به او که کنارم مشغول شستن دستهایش بود دادم
-چیزی نیست خوبم، فقط دیشب نشد که بخوابم….
مشخصات فایل:
عنوان: کتاب ارباب تاریکی
نویسنده: اطلس
تعداد صفحات: ۳۵۵
زبان: فارسی